«من از سال ۱۳۴۰ که به دورة دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران وارد شدم، تا سال ۱۳۴۹ که استاد بدیعالزمان فروزانفر به رحمت ایزدی پیوست، بهطور رسمی و غیررسمی شاگرد ایشان بودم؛ در واقع پنجسال پس از پایان دورة دکتری نیز در محضر درس ایشان تلمذ میکردم. کلاس استاد فروازنفر بینظیرترین کلاس بود و تا قیامت، کلاسی به شیرینی و مفیدی کلاس ایشان نخواهد آمد. خداوند آن استعداد، حافظه، سواد و احاطه بر علوم، فنون و معارف اسلامی و عرفانی را که به استاد عطا کرده بود، به کسی نخواهد داد. استاد فروزانفر دقت بیمانندی داشت و به گفتار و نوشتار دانشجویان ادب فارسی بسیار اهمیت میداد. وی نکتهبین و جزئینگر بود و بر لزوم مراجعه به همة آثار و منابع موجود بهمنظور تدوین پژوهشی کامل تاکید داشت.
کلاسهای استاد فروزانفر به این صورت نبود که یکی دو سال برویم، بلکه با همة کلاسها فرق میکرد. در کلاس ایشان از دانشجوی سال اول لیسانس تا سال آخر دکترای ادبیات فارسی شرکت میکردند، در واقع افراد جدید با کسانی که از قبل بودند، همکلاس میشدند. اشخاصی هم از سایر رشتهها در کلاسهای درس استاد حضور مییافتند. من جزو افرادی بودم که اجازه داشتم هفتهای یکروز (عصرهای چهارشنبه) به منزل استاد بروم و بدون استثناء در تابستان و زمستان خدمتشان میرسیدم و در آخرین جلسة درس ایشان در اردیبهشت ۱۳۴۹ نیز شرکت کردم. من از اولین روز ورود به دورة دکترای ادبیات تا آخرین جلسة تشکیل کلاس استاد، حتی یک جلسه هم غیبت نکردم».
مصاحبه با زندهیاد، دکتر حسن احمدی گیوی. مصاحبه و تدوین پیمانه صالحی. دوفصلنامه تاریخ شفاهی، دوره ۱، ش ۲ (پیاپی ۲)، پائیز و زمستان ۱۳۹۴.
نظرات بسته شده است