استاد احمد سمیعی گیلانی، نویسنده، مترجم، ویراستار، زبانشناس و عضو پیوستة فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در نخستین روزهای سال نو دیده از دنیا فرو بست و راهی سفری ابدی شد. او بیش از شش دهه از عمر پُربرکت خویش را در راه تعالی زبان و ادبیات و فرهنگ ایرانی گذراند. کارنامة استاد مبیّن فعالیتهای مستمر ادبی- فرهنگی اوست؛ از تدریس در دانشگاه و ویرایش و سردبیری مجلّات گرفته، تا ترجمه و تألیف مقالات و تأسیس گروه ادب معاصر در فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
در کنار فضل استاد سمیعی، آنچه او را متمایز میکرد، منشِ والای او و انگیزهای بود که برای برکشیدنِ نوقلمان به خرج میداد. چهرة این الگوی شایستة تحقیق آکنده بود از آنچه میدانست، اما کمتر به زبان میآورد و خالی از هر شائبهای که بتوان نامی از غرور و خودنمایی بر آن نهاد. او فرهیختهای فروتن و سختکوش بود که بی هیچ توقعی کوششی مستمر داشت.
از میان بزرگانی که پیشگامِ ویرایش نوین در ایران بودند، نام استادانی همچون ابوالحسن نجفی، میر شمسالدین ادیب سلطانی، سیروس پرهام، اسماعیل سعادت، منوچهر انور، کریم امامی، نجف دریابندری و احمد سمیعی میدرخشد. اما نام هیچکس همسنگِ استاد سمیعی با ویرایش گره نخورده است؛ هم از منظر طول دوران ویراستاری و هم از منظر حجم آثار ویراستة ایشان. تعداد ویراستارانی که در مکتب استاد مشقِ ویرایش کردند و مستقیم یا غیرمستقیم شاگردش بودند، از شمار خارج است.
استاد سمیعی که به تازگی بالاترین درجة نشان نخلِ آکادمیک وزارت آموزش عالی فرانسه را دریافت کرده بود، مترجمی فصیح و دقیق بود. او که به ادبیات قرن هجدهم و نوزدهم فرانسه علاقهمند بود، ادوار ادبی این دوره را با صلابت پیموده بود و ترجمة آثاری از روسو، ساندرو، فلوبِر و مونتنی را به جامعة علمی عرضه کرده بود و بدینسان سهمی سترگ در شناساندن شاهکارهای ادبیات جهان به فارسیزبانان داشت. اهتمام استاد به چاپ و نشر مجلدات «فرهنگ آثار» و ترجمة بخش زیادی از مقالات این کتاب مرجع نیز در زمرة آثار ماندگار این ادیب فرزانه جای دارد.
استاد سمیعی بر این باور بود که فنّ ترجمه نیاز به استعدادِ فراگیری و معلومات دارد. او رعایت اصل سادهنویسی را مقدم بر همة اصول میدانست و معتقد بود که مترجم نهتنها به زبان مبدأ و مقصد بلکه باید تا حد زیادی با فرهنگ آن دو زبان آشنا باشد تا از خلال ترجمه با بنمایههای فرهنگی اثر انس و الفت گیرد. در ضمن تسلّط مترجم بر روح زبانها را از ملزومات ترجمه میدانست. به عبارتی بر این نکته تأکید داشت که واقعیتها در هر زبانی به شکلی خاص بیان میشوند و اگر روح زبان درک نشود، نمیتوان میان اجزای تقطیعها تناظر یکبهیک برقرار کرد و متن دچار خطاهای فاحش میشود.
اکنون، حاصلِ عمر گوهرنشان ادب روزگار ما، شاکلهای از فرهنگ و عصارهای از اخلاق، صبوری و پشتکار است. امید آنکه آیندگان میراث گرانقدر استاد سمیعی را درست بشناسند و ارج نهند، و در تداوم آن بکوشند.
نظرات بسته شده است