ثمینه باغچهبان، نویسنده، مترجم و آموزگار و فرزند جبار باغچهبان و صفیه میربابایی سال ۱۳۰۶ در باغچة اطفال در تبریز متولد شد؛ کودکستانی که پدرش بنیاد نهاده بود. دوران کودکیاش در کودکستان پدر در شیراز طی شد و دبستان و دبیرستان را در تهران گذراند و وارد دانشسرای مقدماتی و سپس دانشسرای عالی شد. پساز فارغالتحصیلی در رشتة دبیری زبان انگلیسی با هوشنگ پیرنظر ازدواج کرد. پسازآن در رشتة آموزش ناشنوایان از دانشگاه کلمبیا دانشآموخته شد و پساز بازگشت به ایران به تدریس در مدرسة ناشنوایان اشتغال یافت و با درگذشت پدر، ریاست آموزشگاه و مدیریت فنی جمعیت ناشنوایان را عهدهدار شد و به سمت مدیرعاملی سازمان ملی رفاه ناشنوایان منصوب گردید. از او کتابهای متعددی به صورت تألیف و ترجمه منتشر شده است که از آن جمله میتوان این موارد را برشمرد: «روشنگرانِ تاریکیها: خودنوشتهای جبار باغچهبان و همسرش»، «جمجمک برگ خزون»، «آفتاب مهتاب چه رنگه» و …
ثمینه باغچهبان در محیط مدرسه متولد شد و پرورش یافت. برای او مدرسه «خانه»، پدرش «آقا معلم» و شاگردان «همبازیها» بودند؛ موهبتی که نصیب هر کسی نمیشود. دستاورد سفرش از تحصیل در آمریکا پی بردن به این موضوع بود که روشی که پدرش سالها پیشازآن برای آموزش ناشنوایان بهکار میبرد، علمی و ارزنده بود. او بر این باور است که برای پیریزی آموزش و پرورش موفق باید آموزگاران درجهیک تربیت کرد و خود نیز به این امر همت گماشت. در ضمن هنرمندی کمنظیر است که تابلوهای ابریشم و گلدوزی دوخته است. در تمام تابلوهایش یک نقش همیشه ثابت است: درخت سروی که استواری پدر را برایش تداعی میکند و شکوفهها و گلهای نیلوفری که نشانِ از خودش دارد. شور وصفناپذیر او به زندگی و اشتیاق به یادگیری، الگوی کممانندی را در مقابل دختران جوان قرار میدهد؛ اینکه امید و انگیزه و حرکت در مسیر صحیح، چراغِ راه عبور از سختیها و تاریکیهاست. سایة این بانوی فرهیخته بر تارکِ فرهنگ ایرانزمین مستدام باد.
خارج شدن از نظر