از وداع با علیاکبر دهخدا، ادیب، لغتشناس، شاعر و سیاستمدار معاصر که حیات پُربار خویش را در راه اعتلای فرهنگ و ادب ایرانزمین گذرانده بود، بیش از شش دهه میگذرد، اما میراث گرانسنگ او، همواره یادش را زنده و جاوید نگاه میدارد. با نگاهی به کتابشناسی پُربرگ و بار دهخدا که توسط دوستدارانش در قالب آثار مختلف گردآوری شده است، به تنوع و تکثر آثار دهخدا و از خلال آن، به آراء و اندیشههایش پی میبریم. تنوع فعالیتهای فرهنگی او بهگونهای است که در بیشتر منابعِ مرتبط با تاریخ اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دوران مشروطیت و پسازآن به دهخدا و آثارش اشاره شده است. دهخدا از سال ۱۳۲۴ که طرح چاپ لغتنامة دهخدا به تصویب رسید و سازمان لغتنامة دهخدا در منزلش شکل گرفت، تا زمانیکه این سازمان به مجلس شورای ملی منتقل شد، شاهدِ رشد بذری بود که با تلاش مستمر گستراند و آن را در حد یک نهال کوچک شکوفا کرد.
اما آنچه به دستاوردهای فرهنگی و خصایص اخلاقی مرحوم دهخدا درخششی خاص میبخشد و آن را متمایز میکند، بنیانگذاری مکتبی است که سختکوشی، ایمان به کار و احترام به زبان فارسی در آن جایگاهی ویژه دارد. دهخدا بهدلیل مشیِ ملی و آزادمنشی در زمرة شخصیتهای محبوب- چه در زمان حیات و چه پساز آن- قلمداد میشود. ارادتمندان دهخدا در مراسم تشییع پیکرش، زمانی که او را تا ابن بابویه مشایعت میکردند، با دیدن چشمان پُراشک محمد معین گمان نمیکردند که او اینطور بگرید، درست مانند پسری که پدر از دست داده است؛ پدری که در اندوه واپسین روزهای حیات، این غزل حافظ را در گوش پسرش زمزمه میکرد:
دردِ عشقی کشیدهام که مپرس | زهرِ عشقی چشیدهام که مپرس |
مظاهر مصفا، شاعر و استاد ادبیات دانشگاه تهران یکی از دوستداران مرحوم دهخدا بود. او در مصاحبة تاریخ شفاهی با نگارنده که با عنوان «شاعر مُشتعل»[1] منتشر شده است، به شرح ارادت قلبیاش نسبت به دهخدا پرداخته؛ تعلق خاطری خالی از هر شائبهای که در شعرش تجلّی یافت. مصفا با دهخدا همکاری نداشت ولی به او بهعنوان اسطورة شعر و ادب فارسی و فرهنگ ایرانی مینگریست. پساز فوت او، مرثیهای سرود و با عکس دهخدا و شعر «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» چاپ و به رایگان بین دانشجویان توزیع کرد. علاوهبراین روز چهلم دهخدا به ابن بابویه رفت. محمد معین گرانندة مجلس بود و شماری از اعضای سابق هیئت دولت مصدق در آنجا حضور داشتند. مصفا حالوهوای مراسم را اینطور توصیف کرده است:
«دکتر معین نمیخواست که مجلس چهلم دهخدا سیاسی بشود، به همین دلیل ملاحظاتی داشت. سرانجام رجال سیاست که در مجلس حاضر بودند، بر عواطف دکتر معین غلبه کردند و خواستند که شعرم را بخوانم. مرثیه را که خواندم، حالت خاص و برانگیختگی در حلقة اشخاصی که بالای مزار دهخدا بودند، بهوجود آمد. بخشی از مرثیهام چنین بود:
خوشا تو کزین قرچگان مخنث | سوی حیدر و مصطفی میگریزی |
بزرگا، ادیبا، کجا میگریزی» (مصفا، ۱۴۰۱، ص ۱۸۲). |
[1] مصفا، مظاهر (۱۴۰۱). شاعر مشتعل: مصاحبة تاریخ شفاهی با مظاهر مصفا. مصاحبه، تدوین و پژوهش پیمانه صالحی. تهران: سازمان اسناد و کتابخانة ملی ایران.
نظرات بسته شده است