رفتن به نوشته‌ها

بنیاد شاهنامه و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی

«وقتی از کار در فرهنگستان استعفا دادم، به بنیاد شاهنامة فردوسی رفتم. من پس از تهیة اساسنامة این بنیاد، هیئت‌امنایی برای آن پیش‌بینی کردم که اعضای آن حسین نصر، مجتبی مینوی، دکتر یحیی مهدوی و من بودیم؛ مرحوم مینوی هم به‌عنوان رئیس علمی بنیاد انتخاب شدند. هدف اصلی بنیاد شاهنامه تصحیح و چاپ شاهنامة حکیم ابوالقاسم فردوسی بود. چند نوبت مرحوم مینوی را به هند، پاکستان، مصر، ترکیه و اروپا فرستادیم که رفتند نسخه‌های قدیمی شاهنامه را در کتابخانه‌های این کشورها پیدا کردند، عکس گرفتند و آوردند. سپس از پژوهشگرانی همانند دکتر سید جعفر شهیدی، مرحوم عباس زریاب خویی و مرحوم احمد تفضلی برای عضویت در شورای علمی بنیاد شاهنامه دعوت کردیم.

استاد مینوی ‌سال ۱۳۵۵ مرحوم شدند و ریاست کل بنیاد شاهنامة فردوسی بر‌ عهدة من گذاشته شد. ما تصحیح و مقابلة شاهنامه را ادامه دادیم و شصت هفتاد میکروفیلم از نسخ قدیمیِ شاهنامه، موجود در کتابخانه‌های مختلف سفارش دادیم. کار مهم دیگری که در این مدت انجام دادیم،‌ این بود که مرحوم مینوی ‌کتابخانه‌اش را وقف بنیاد شاهنامة فردوسی کرده بود، ولی شرط گذاشته بود که نباید کتابخانه از این خانه خارج شود؛ خانه را هم به اسم همسرش کرده بود. وقتی مرحوم مینوی آخرین روزهای حیاتش را در بیمارستان می‌گذراند، به مهرداد پهلبد، وزیر فرهنگ و هنر گفتم که ما باید این خانه را بخریم تا بتوانیم کتابخانه را در اختیار داشته باشیم. با پهلبد به محل کتابخانه (خیابان شریعتی کوچة سعدی) رفتیم. پهلبد به همسر مینوی گفت: «خانم، ما خانة شما را می‌خریم». خانم مینوی گفت: «من خانه را ۳.۵۰۰.۰۰۰ تومان می‌فروشم و یک دینار هم تخفیف نمی‌دهم».‌ این مبلغ در آن زمان پول زیادی بود و شاید بیش از سه میلیارد الان بود.

‌بعد از فوت مرحوم مینوی، به دادگستری نامه نوشتیم که کارشناس بفرستد که قیمت‌گذاری کنند چون خریدهای دولتی باید با نظر کارشناس باشد. کارشناس گفت: «این خانه ۲.۴۰۰.۰۰۰ تومان می‌ارزد». من گفتم: «باید این خانه را ۳.۵۰۰.۰۰۰ تومان بخریم و اگر این‌ اتفاق نیفتد، کتاب‌ها از دست می‌رود». کارشناس دادگستری گفت: «من سعی کردم زیاد هم قیمت بگذارم و این‌قدر هم نمی‌ارزد». خانة مینوی یک سالن بلند به ارتفاع شش متر و دو سه اطاق در طبقة بالا داشت، البته به‌‌ درد زندگی نمی‌خورد و کسی هم که می‌خرید باید می‌کوبید و نوسازی می‌کرد چون فقط برای کتابخانه مناسب بود.

خلاصه به پهلبد گفتم: «این کارشناس بیشتر از ۲.۴۰۰.۰۰۰ تومان قیمت نمی‌گذارد، خانم هم که کمتر نمی‌فروشد، پس کتابخانه از دست می‌رود». پهلبد گفت: «کتابخانه چقدر می‌ارزد»؟ گفتم: «دکتر زریاب خویی و ایرج افشار آمدند قیمت گذاشتند و گفتند که پانزده بیست میلیون تومان می‌ارزد». او فکری کرد و گفت: «معلوم است که دکتر مینوی یک عمر از گلوی زن و بچه‌‌اش بریده و این همه کتاب خریده و حالا وقفِ ملت کرده است. من ۰۰۰،۱۰۰،۱ تومان آن را می‌دهم». بعد دسته‌چک شخصی‌اش را درآورد و نوشت: «مبلغ ۱.۱۰۰.۰۰ تومان بابت مابه‌‌التفاوت قیمت خرید خانه». ما فرستادیم محضر و بالاخره سند امضاء شد. در محضر هم اختلافی پیدا شد برای اینکه بابت پول محضر، مالیات و … باید دو طرف پول بدهند، ولی خانم مینوی می‌گفت که نه، من  ۳.۵۰۰.۰۰۰ تومان نقد می‌خواهم. البته من به عدلیه و دادستان مراجعه کردم و رفتم کتابخانه را مهروموم کردم ولی خانم مینوی به من گفت: «شما دوست مینوی بودید، ولی حالا که او رفته، این کارها را می‌کنید»؟! گفتم: «خانم، شما گفتید ۳.۵۰۰.۰۰۰ تومان، ما هم که به این قیمت می‌خریم، دیگری هم که به این قیمت نمی‌خرد، حالا من چه تقصیری دارم»؟ بالاخره آن را هم حل کردیم و معامله انجام شد و کتابخانه در اختیار بنیاد شاهنامة فردوسی قرار گرفت.

‌پس از خرید خانه، چند نفر از پژوهشگران بنیاد شاهنامه را مأمور کردم و رفتند از کتاب‌ها فهرست‌برداری کردند چون فهرستی نداشت. این افراد در دفاتر می‌نوشتند و فیش و یادداشت تهیه می‌کردند و در نهایت در چند گاوصندوق گذاشتیم و لاک‌ومهر کردیم که دست کسی به آن‌ها نرسد و ندزدند، تا به اسم پژوهشگران چاپ شود. شنیده‌ام که وزارت علوم این آثار مهم را به‌تدریج منتشر می‌کند».

مصاحبه با زنده‌یاد، دکتر محمدامین ریاحی خویی. مصاحبه و تدوین پیمانه صالحی. دوفصلنامه تاریخ شفاهی، دوره ۴، ش ۲ (پیاپی ۸)، پائیز و زمستان ۱۳۹۷.

منتشر شده در بزرگداشت یاد و نام اساتید