تاریخ شفاهی در دوران رشد و گسترش در قرن بیستم مراحل مختلفی را گذرانده است؛ البته در بیشتر موارد مراحل قبلی نیز بهطور موازی با مرحلة جدید بهکار گرفته شدند. این تحولات که از اختراع ضبط صوت و دسترسی به شنیدهها آغاز شد، به بازآفرینی رخدادها و تحلیل و تفسیر وقایع انجامید.
در سالهای اخیر مصاحبههای تاریخ شفاهی بهمنظور دستیابی به دو هدف انجام میشود: اول، با هدف گردآوری و مکتوبسازی روایتها، بهگونهای که راوی به آن تمایل دارد. دوم، بهمنظور تاریخنگاری، به نحوی که انتظار از علم تاریخ یعنی مستندسازی گذشته محقق شود؛ آنچنان که بوده، یا دست کم آنچنان که درک میشود. هر قدر تاریخ شفاهی مستندشده بر واقعیت درکشده منطبقتر باشد، طرح تاریخ شفاهی اعتبار افزونتری مییابد. در این راستا، توجه به این نکته حائز اهمیت است که مستندسازی و راستیآزمایی در تاریخ شفاهی در دو مرحله انجام میشود: ابتدا در زمان انجام مصاحبه و بعد هنگام تدوین متن مصاحبه.
مستندسازی در مرحلة اول (انجام مصاحبه) به مراتب مهمتر از مرحلة دوم است. به دلیل اینکه مصاحبهگر این امکان را دارد که با طرح سؤالات تکمیلی در حین مصاحبه بسیاری از ابهامها را رفع و مصاحبه را تکمیل نماید. همینطور ممکن است راوی حقایق و واقعیتها را بهگونهای دیگر بیان کند. در چنین مواردی مصاحبهگر با ارائه اسناد معتبر مغایر با گفتههای راوی، بهصورت محترمانه نسبت به صحت مطالب تشکیک وارد میکند.
علاوهبر این ممکن است مصاحبه به دلایلی به مرحلة تدوین و آمادهسازی برای انتشار نرسد یا زمانی برای تدوین و انتشار آن تصمیمگیری شود که دیگر مصاحبهشونده از حافظهای شفاف برای بررسی مصاحبه برخوردار نباشد. در این صورت ممکن است اصلاح بسیاری از مواردی که لازم است در تعامل با راوی مطرح شود، امکانپذیر نباشد. بنابراین شایسته است مصاحبهگر پساز پایان هر جلسه، فهرست مواردی را که به تکمیل و مستندسازی نیاز دارند، تهیه کند و در جلسات بعدی بهطور دقیق بررسی نماید.