کتاب «گردونة روزگار» حاصل گفتوشنود با دکتر شیرین بیانی، سال ۱۳۹۲ به کوشش کریم فیضی از سوی مؤسسه اطلاعات منتشر شد و چاپ دوم آن سال ۱۳۹۵ روانة بازار نشر شد. دکتر بیانی استاد تاریخ و متخصص تاریخ مغول، و فرزند خانبابا بیانی و ملکه ملکزاده و نوادة ملکالمتکلمین است. او سومین نسل از مورخان یک خاندان است که خود پدیدهای کمنظیر در تاریخنگاری معاصر بهشمار میآید و آثاری همچون زن در ایران عصرمغول را بهعنوان نخستین تاریخنگاری نوینِ زن در ایران، به جامعة پژوهشی عرضه کرده است.
این اثر از سه بخش تشکیل شده است: گفتوگوها، یادبودهای شیرین و ترجمة یک کتاب. در بخش آغازین که موضوعاتی همچون «از کودکی تا تاریخ»، «دنیای کتاب ها»، «دانشگاه و تاریخ» و «یاد سفرکردگان» را دربر میگیرد، با سیر زندگی مصاحبهشونده از کودکی تا استادی دانشگاه آشنا میشویم. رسیدن به مرتبة استادیاری در کمتر از ۲۶سالگی و دست به قلم شدن در ۱۴ سالگی از مطالب جالب این بخش است. در بخش دوم خاطرات راوی بهصورت داستانی و مستند نگاشته شده و مواردی نظیر «چکیدهای از یک زندگی» و «دوران نوجوانی» را شامل میشود. بخش سوم ترجمة کتاب شاهزادهکوچولو است که در دهة ۱۳۴۰ ترجمه شد ولی پیشاز آن منتشر نشده بود.
گردونة روزگار زندگی بانویی را به تصویر میکشد که نیمقرن عاشقانه برای پیشبرد مطالعات تاریخ ایران کوشید. او خودش را حاصل سه کانون معرفت میداند: مهر، هنر و دانش. «مهر» نمایانگر محیط فرهنگی خانوادهای است که زینت در و دیوارش کتاب بود. «هنر» تداعیگر فضای کار مادرش در موزة ایران باستان است که خاطرات روزهای نوجوانیاش را رقم زد. «علم» محیط دانشگاه را به یاد میآورد که محل تحصیل و فعالیتهای علمیاش بود. بیتردید مطالعة این کتاب چراغِ راه دختران جوان خواهد بود؛ اینکه تمرکز بر اهداف، جویندگان راستین را به سرمنزل مقصود خواهد رساند.
«کارخونه اگه بود، به بچهها و نوههام میگفتم من خاک این کارخونه رو خوردم»
کتاب «خاک کارخانه: پارچههای ناتمام چیتسازی بهشهر و سرگذشت آخرین کارگران»، با عکاسی و پژوهش شیوا خادمی، سال ۱۴۰۲ از سوی نشر اطراف منتشر شد. مؤلف در پی درک فضای کارخانة چیتسازی بهشهر در دهههای گذشته، به سراغ همکاران مادربزرگش رفته که در دهة ۱۳۲۰ در این کارخانه کار میکردند. حاصل گفتوگوی او با کارگران و عکاسی از نمادهای کارخانه، ضمن فراهم آوردن موجبات برگزاری نمایشگاههای هنری، کتاب خاک کارخانه را روانة بازار نشر کرد. این کتاب علاوهبر یادداشت پژوهشگر که به روشنی مسیر پنج سالة به انجام رساندن این تحقیق را نمایان میسازد، مصاحبه با ۱۷ نفر از شاغلان کارخانه را شامل میشود. مصاحبهشوندگان با طیف متنوعی از مشاغل، از بافنده و ریسنده گرفته، تا معلم اکابر، متصدی آمار، آشپز، مدیر امور مالی و چلهدَوان، خاطرات و تجربیات حضور در کارخانه را بازگو کردهاند.
خادمی با گردآوری این مجموعه، اثری چندلایه خلق کرده است که هم خاطرات جمعی منابع انسانی خُرد و خاموش جامعه را منعکس میکند، و هم بخشهای نانوشتة تاریخ کار و کارگری را به شکلی گویا به تصویر میکشد و چهبسا میتواند دستمایة ساخت چندین فیلم سینمایی باشد. نقطة قوت این کتاب، در کنار هم آوردن روایتهای زنان و مردان از فضای کار و مناسبات اجتماعی مردم است. بدینشکل صورتبندی جدیدی از مسائل زنان بهدست میآید و تاریخنگاری زنان در بستر موضوعات و رویدادهای اجتماعی شکل میگیرد. نثر روان و دلنشین مؤلف با بازنمایی سازههای صنعتی کارخانه در محیط سرسبز شمال، در کنار عکسهای هنری او، مستندنگاریِ کمنظیری را پدید آورده است. بیتردید مطالعة این اثر چراغِ راه علاقهمندان پژوهشهای میدانی در حوزة صنعت و کسبوکار خواهد بود.
کتاب «تاریخ اجتماعی زنان در عصر قاجار» توسط سمیهسادات شفیعی گردآوری و سال ۱۴۰۰ از سوی نشر ثالث منتشر شد. اکنون چاپ ششم این اثر روانة بازار نشر شده است. شفیعی، پژوهشگر جامعهشناسی تاریخی، با یاری شماری از پژوهندگان تاریخِ زنان، این پژوهش را در یازده فصل به سرانجام رسانده است.
فصل نخست «زن، خانواده و نظم جنسیتی در عصر قاجار»، شرحی است بر ساختار جنسیتی پدرسالار. فصل دوم «نهاد شبستان»، به بررسی شبستانها و فضای کالبدی آن اختصاص دارد. فصل سوم «زنان قجری و مصرف فراغتی حوزة عمومی»، متمرکز است بر کردوکارهای زنان در حوزة عمومی. فصل چهارم «زنان و پزشکی»، دسترسی زنان به نظام سلامت را موشکافی کرده است. فصل پنجم «مطالعة جنسیتی باورهای عامیانه»، تحلیلی است بر مقولة جنسیت و مطالعات علوم اجتماعی. فصل ششم «زنان عصر قاجار: جرایم و مجازاتها»، به نزاع خانوادگی و جرایم زنان اشاره دارد. فصل هفتم «زنان در گفتمان مشروطه»، گذری است بر تحولات مربوط به آموزش زنان. فصل هشتم «جراید زننگار و مسئله هویت زنانه»، روزنامههای زننگار این دوره را ارزیابی کرده است. فصل نهم «ارزشهای زنان در آغاز عصر مدرن شدن»، تحلیلی است بر مطالبات زنان در عصر مشروطه. فصل دهم «واکاوی نمونههایی از بینش اجتماعی و سیاسی زنان»، به مطالعات موردی درزمینة موارد پیشگفته اشاره دارد. فصل یازدهم «زنان در عکسهای قجری»، بر موضوع زنان بهعنوان سوژه عکاسی تأکید دارد.
نویسندگان با اذعان به این نکته که زنان بهعنوان نیمی از جامعه در تاریخ مردمحور عصر قاجار فراموش شدهاند، دریچههای نوینی را پیشِ چشم علاقهمندان میگشایند. مشارکت اجتماعی زنان در قالب فعالیتهای خیریه، از جمله مؤلفههایی است که خوانندگان را با میزان کنشگری آنان آشنا میسازد. شناخت تغییرات اجتماعی جامعه در ارتباط با زنان، و در بستر تعاملات زندگی از نقاط قوت این کتاب است؛ اینکه ارتقای سطح زندگی زنان جز با موشکافی تحولات گذشته، مطالعة انتقادی در باب تحلیلهای پیشین، و شناخت راهکارهای اصولی میسّر نمیشود.
کتاب «پیشدرآمدی نظری بر نقد تاریخنگاری دربارة زنان، با نگاهی به آثار تاریخنگارانه دربارة زنان در ایران»، تألیف سارا موسوی سال ۱۴۰۰ از سوی نشر گلآذین در ۳۲۰ صفحه منتشر شد. چارچوب تحلیلی کتاب مبتنی بر مطالعة رویکردهای موجود در تاریخنگاری دربارة زنان ایرانی است و آثاری همچون حکایت دختران قوچان و دشواریهای نگارش تاریخ زنان بهعنوان پیشینة پژوهش تجزیهوتحلیل شده است.
فصل نخست، «زمینههای شکلگیری و گسترش مسئله زنان در ایران» ضمن بررسی مسئله زنان از آغاز عصر نوگرایی تا پایان قاجاریه و زنان در دورة رضاشاه و محمدرضا شاه، به پیدایش تاریخنگاری دربارة زنان و بررسی تاریخ زنان پساز انقلاب اختصاص دارد. فصل دوم، «رویکردهای موجود و گفتمانهای همبسته با آنها در تاریخنگاری زنان» با ارائه الگوی مطلوب از زن ایرانی و تحلیل گفتمان مذهبی سنتگرا، روند شکلگیری گفتمان مذهبی نوگرا و نیز گفتمان مدرن را موشکافی کرده است. همچنین مباحثی نظیر شرححالنگاری زنان برجسته و تاریخنگاری اجتماعی دربارة زنان به تفکیک تشریح شده است. فصل سوم، «نقد رویکردهای سهگانه در تاریخنگاری دربارة زنان» ضمن مروری بر زمینههای شکلگیری رویکردهای نوین در تاریخنگاری، مؤلفههای مؤثر بر تاریخنگاری دربارة زنان را تفسیر کرده است.
نویسنده بر این موضوع اذعان دارد که در دهههای اخیر توجه به تاریخنگاری زنان بهطور قابلتوجهی فزونی یافته است. او ضمن مطرح کردن این پرسش که تاریخنگاری دربارة زنان ایرانی بر کدام عقلانیتها استوار است، سعی دارد رویکرد کنونی تاریخنگاری زنان را که از طریق ساختاری شرححالنگارانه بنیان گرفته است، به سمتوسوی تاریخنگاری مبتنی بر تحلیل جنسیتی که با رهیافتی تبارشناسی به تاریخ مینگرد، هدایت کند. او بر این نکته تأکید دارد که، برای اینکه تاریخنگاری دربارة زنان در حاشیة تاریخنگاری اصلی نباشد، باید به فهم نوینی از دانش تاریخ اندیشید تا حاصل کار، دوبارهنویسی منابع پیشین نباشد که این بار مردان از آن حذف شدهاند؛ بلکه تاریخنگاریای پدید آید که رو به سوی تغییر دارد و صورتبندی جدیدی از مسئله زنان بهدست میدهد.
کتاب «زن در شاهنامه» اثر جلال خالقی مطلق، سال ۱۹۷۱/ ۱۳۵۰ به آلمانی منتشر شد و سال ۱۳۹۵ با ترجمة احمد بینظیر از سوی نشر مروارید و در ۱۴۰۱ با ترجمة مریم رضایی توسط انتشارات دکتر محمود افشار نشر یافت. این پژوهش بر مبنای رسالة دکتری خالقی مطلق، نویسنده و شاهنامهپژوه و استاد بخش ایرانشناسی دانشگاه هامبورگ تألیف شده است.
در فصل نخست، «زنان نژاده» بانوان نامدار معرفی و داستانهای مربوط به آنان شرح داده میشود. این گفتار به دلیل تعدد زنان اشرافی مفصلترین بخش کتاب است. فصل دوم، «زنان غیراشرافی» به شرح ویژگی زنانی اختصاص دارد که پیوند نژادی با شاهان ندارند، ازجمله خدمتکاران و دایهها. فصل سوم، «جایگاه دختر در خانة والدین» به نامگذاری دختران و تعلیموتربیت آنان پرداخته است. در فصل چهارم، «مراسم عروسی» آیینها و شرایط ازدواج بررسی شده است. فصل پنجم، «گونههای مختلف ازدواج» به نکات مهم در سنتهای ایرانی و تمایز طبقاتی در قانون ازدواج اشاره دارد. در فصل ششم، «جایگاه زوجه در ازدواج» به روابط میان اعضای خانواده پرداخته شده است. در فصل پایانی، «جایگاه زنان در جامعه»، چگونگی حضور بانوان در اجتماع و فعالیتهای آنان ارزیابی شده است.
کتاب زن در شاهنامه که با پشتوانة علمی مؤلف در شاهنامهپژوهی و انتشار آثاری گرانسنگ در این حوزه به نگارش درآمده است، به روشنی جایگاه زنان را در تاریخ اسطورهای ایران نمایان میسازد. این اثر توجه به این نکته را محرز میکند که برای شناخت نظرگاه حقیقی حکیم طوس در باب بانوان، بایستی بیتهای اصلی و الحاقی را در این موضوع تفکیک کرد. برخی از ابیات به نادرستی به نام فردوسی شهرت یافتهاند. در ضمن غالبِ ابیات زنستیزانه در شاهنامه از زبان قهرمانان داستان و نشاندهندة باور عمومی اجتماع است، نه عقاید فردوسی. به زنان نهتنها از این دیدگاه که دلبران، دختران و مادران قهرمانان بودهاند، بلکه به دید شخصیتهایی مستقل و اثرگذار نگریسته شده است؛ بانوانی که سیاستمدار، خردمند و جنگاورند و ستایش میشوند.
کتاب «زن در عصر صفوی» تألیف مهرداد نوری مجیری سال ۱۳۹۸ از سوی نشر ندای تاریخ منتشر شد. این اثر مشتمل است بر شش فصل و پیوستهای بررسی منابع، نتیجهگیری و کتابنامه. نوری مجیزی فارغالتحصیل دکترای تاریخ ایران پیشاز اسلام، آثار متعددی را در حوزة تاریخ ایران باستان و زنان نامدار صفویه به رشتة تحریر درآورده است.
فصل نخست، «خاستگاه دولت صفوی» ضمن مرور زمینههای شکلگیری صفویه از جلوس شاه اسماعیل تا زمامداری سلطان حسین صفوی، تحولات سالهای پایانی و بسترسازی زوال آن را شرح داده است. فصل دوم، «نگاهی به وضعیت زنان» علاوهبر تبیین وضعیت زنان در جامعة ایران پیش و پساز اسلام، به تجزیهوتحلیل مهمترین رویدادهای مرتبط با زنان پرداخته است. فصل سوم، «وضعیت اجتماعی» نگاهی دارد به موضوعاتی همچون حضور زنان در جبهههای مذهبی، روایتها از شکارگاه سلطنتی و وضعیت خانوادگی زنان. فصل چهارم، «وضعیت سیاسی» ضمن توصیف فضای حاکم بر حرمسرای شاهان صفوی، فعالیتهای زنان نامدار در عرصة سیاست را برشمرده است. فصل پنجم، «وضعیت فرهنگی زنان» با موشکافی ساحتهای ادبی زنان، شرح حال شاعران و هنرمندان را به نگارش درآورده است. فصل ششم، «وضعیت اقتصادی و عمرانی» با تأکید بر خدمات عامالمنفعة زنان، جایگاه آنان را در آبادانی ایران بررسی کرده است.
زن در عصر صفوی با تمرکز بر جایگاه زنان در عرصههای مختلف و با نگاهی ساختارمند، ضمن ترسیم نقش آنان از زوایای مختلف، اطلاعات تاریخی ارزشمندی را در معرض دید خوانندگان قرار میدهد. تحلیل دستاوردهای فرهنگی زنان از محافل ادبی گرفته تا آثار هنری و مکاتبات، از جمله بخشهای خواندنی کتاب است. این پژوهش با کشف مؤلفههای مرتبط با زنان از دلِ آثار تاریخی و سفرنامههای سیاحان اروپایی، در زمرة آثار درخور توجه در حوزة تاریخنگاری زنان قلمداد میشود و بر این نکته تأکید دارد که تبیین نقش زنان در تاریخ صفویه، پژوهشهای پُرشماری میطلبد، تا علاوهبر بیان دلایل کمرنگشدن نقش آنان، موجبات گردآوری تاریخنگاری نوین صفویه را فراهم آورد.
ستاره فرمانفرماییان (۱۲۹۹، شیراز- ۱۳۹۱، لس آنجلس) استاد دانشگاه، نویسنده و پیشگام در مددکاری اجتماعی ایران بود. او فرهیختهای خردمند و از تأثیرگذارترین چهرههای فرهنگی معاصر بود؛ بانویی از دیار شعر و ادب که با دستانِ آفرینندهاش، مددکاری اجتماعی را در ایران شکوفا کرد.
«دختری از ایران» خاطرات خودنوشت ستاره فرمانفرماییان، فرزند عبدالحسین فرمانفرماییان را دربر میگیرد که نخستینبار سال ۱۹۹۳م/ ۱۳۷۲ش. در لندن، با ویراستاری دانا مانکِر منتشر شد و اندکی پساز انتشار، جای خود را در میان خوانندگان ایرانی باز کرد و توسط مترجمانی همچون مریم اعلایی، هوشنگ لاهوتی و ابوالفضل طباطبایی به فارسی ترجمه و از سوی ناشران مختلف وارد بازار نشر شد.
این کتاب در چهار بخش (هجده فصل) به رشتة تحریر درآمده است. بخش اول، «حرمسرای شازده»، به شرح زندگانی نویسنده در دوران کودکی و نوجوانی اختصاص دارد. بخش دوم، «ینگه دنیا»، داستان تحصیل در رشتة مددکاری، بهعنوان نخستین دانشجوی دانشگاه هاروارد را روایت میکند. بخش سوم، «خانم»، فرازونشیبهای شکلگیری مدرسة مددکاری اجتماعی تهران را مجسّم میکند، و بخش چهارم، «زمینلرزه»، به حوادث پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخته است.
دختری از ایران با متن ساده و روان و در قالب اثری تاریخی- ادبی، زندگینامه و فعالیتهای حرفهای بانویی را به تصویر میکشد که ریشه در خواصِ جامعه داشت، اما شنیدن صدای آلام عوام، او را مصمم ساخت تا عشق را به فنسالاری پیوند زند و از دل آرزو تحوّل پدید آورد. مهارتهای برآمده از انساندوستی او در قامتِ یک کنشگر جامعنگر، دستاوردهای نوینی را در مددکاری اجتماعی ایران پدید آورد. کاش ایرانِ ما، باز هم از این دختران داشته باشد.
پروانه بهار (۱۳۰۷- ۱۴۰۱)، دانشآموختة ادبیات انگلیسی و کتابداری، و کتابدار کتابخانة تحقیقاتی بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول بود. او سال ۱۳۸۲ خاطراتش را با عنوان «مرغ سحر» به فارسی، در انتشارات شهاب در ایران منتشر کرد که در مدت کمتر از دو ماه به چاپ دوم رسید. پساز آن سال ۲۰۱۱ خاطراتش با عنوان «دخترِ شاعر»[1] به انگلیسی در انتشارات لارسون[2] در آمریکا منتشر شد.
مرغ سحر با قلم روان و پیراستة پروانه بهار که سرگذشت خانوادة بهار را روایت میکند، از دو منظر حائز اهمیت است: از سویی داستان دخترِ شاعر معاصر است که بهرغم گذراندن سالهای متمادی در خارج از کشور، دل در گرو مهر وطن دارد. او با الهام از پدرش، زندهیاد ملکالشعرای بهار و مادرش، سودابه صفدری روحیهای آزادیخواه داشت. پروانه این فرصت را داشت که در واپسین سالهای حیات پدر، مونس و پرستارش باشد و به دنیا از دریچة چشم ادیبی فرزانه بنگرد و راه درست اندیشیدن و حقیقتطلبی را بیاموزد. او به فعالیتهای اجتماعی علاقهمند بود و همگام با انجمنهای زنان در آمریکا و جنبش سیاهپوستان این کشور فعالیت میکرد.
خاطرات پروانه بهار از منظر دوم، زندگی ملکالشعرای بهار را در قاب خانواده به تصویر میکشد. نویسنده از روزنِ رخدادهای حیات پدرش، تاریخ فرهنگی و اجتماعی ایران را در سدة بیستم میلادی مرور میکند. ملکالشعرا ادیبی فروتن، شاعری جستجوگر و استادی ژرفنگر بود و در تمام این نقشها پیشگام بود و در اوج چونان ستارهای میدرخشید. اشعار این شاعر مردمی زمزمة پیر و جوان در کوچه و بازار است. نغمههایش چنان در دل و جان ایرانیان نقش بسته است که گذشت زمان هیچگاه گرد فراموشی بر آن نمینشاند. او با اشعار و تحقیقاتش میراثی ماندگار برای فارسیزبانان و ادبپژوهان بر جای نهاد. آنچه در این منظر خودنمایی میکند، چهرهای است که دخترِ شاعر از آزادگی او در برهههایی که با مسائل مالی دستبه گریبان بود، ارائه میکند؛ اینکه چطور روحیة آزادیخواهی در سراسر زندگی جریان مییابد و نغمة آزادی نوع بشر را سر میدهد:
مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازهتر کن
زآه شرربار، این قفس را
بر شکن و زیر و زبر کن
بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ
نغمة آزادی نوع بشر سرا
مرغ سحر با پیشگفتاری از مجید تهرانیان آغاز میشود. او با بازنشر قطعة «مونس» که ملکالشعرا در وصف دخترش سروده بود، بر این نکته تاکید دارد که تصویر شاعرانه در این ابیات، جامة حقیقت بر تن کرده و در وجود پروانه بهار متجلی شده است:
ای دختر خوب نازنین من
پروانه، ماهِ مهجبین من
تو بخت منی در آستان من
تو دست منی در آستین من
از مادر مهربان جدا گشتی
گشتی به سوئیس همنشین من
دیدی پدرت ز رنج نالانست
از روی وفا شدی قرین من
بخش اول، «خانه پدری»، ضمن معرفی اعضای خانواده، خانة ملکالشعرا را توصیف میکند؛ خانهای بیرون دروازه دولت که سال ۱۳۰۱ خریداری شده بود و پروانه با خواهران و برادرانش در آن بزرگ شده بودند. بخش دوم، «کودکی ما» به رفتوآمد نویسندگان، شاعران و سیاستمداران به منزل برای گفتوگو با ملکالشعرا اختصاص دارد. نویسنده خاطراتش را از این جلسات به رشتة تحریر درآورده است. بخش سوم، «اهمیت و نقش مادر در زندگی ما»، به دشواریهای مادرش در زندگی با ادیبی همچون ملکالشعرا اشاره دارد؛ زنی که با حبسهای پیدرپی، تبعید، تنگدستی، فشار سیاسی و بیماری این بزرگمرد کنار آمده بود. بخش چهارم، «حبس» ماجرای بازداشت و ملاقات پدر را در محبس، زمانیکه بیش از پنج سال نداشت، شرح میدهد. خویشتنداری و درویشمسلکی ملکالشعرا در این حوادث خواننده را شگفتزده میکند!
در بخش پنجم، «ازدواج و جدایی» ضمن اشاره به ماجرای ازدواج پروانه، به آشنایی با محمدعلی جمالزاده در سوئیس نیز پرداخته شده است. در بخش ششم، «بیماری پدر و خاطرات سوئیس»، همنشینی با ملکالشعرا در آسایشگاه لِزن در سوئیس و آموختههای این دوره درج شده است. همچنین نحوة آشنایی با پروفسور هانری ماسه در پاریس روایت شده است. در بخش هفتم، «بازگشت به ایران» مشکلات مالی خانواده همراه با روبه وخامت گذاشتن حال ملکالشعرا تشریح شده است. ماجرای اجبار به تن دادن به درخواست مبلغی از بانک ملی در ازای گرو گذاشتن خانه، که البته با مخالفت روبهرو شده بود، تاسفبرانگیز و مایة شرمساری است. همینطور به برگزاری نخستین مجلس یادبود استاد بهار پس از درگذشتش، با همکاری دکتر حسین خطیبی اشاره شده است. بخش هشتم، «آمریکا»، ضمن شرح مهاجرت پروانه به آمریکا، به ماجرای فروش خانه و کتابخانة ملکالشعرا به دلیل قطع حقوق بازنشستگی او پرداخته است. خانواده از دولت خواسته بودند که خانه و کتابخانه را خریداری و به موزه تبدیل کند که البته مورد موافقت قرار نگرفته بود.
در بخش نهم، «تحصیل در آمریکا» مسائل مرتبط با تحصیل در این کشور و فعالیت در کتابخانههای آمریکا درج شده است. بخش دهم، «جنبش زنان در آمریکا»، آشنایی با جنبشهای برابریخواه در آمریکا و رهبران آن و همکاری با زنان برای دستیابی به حقوقشان بیان شده است. همچنین مروری دارد بر نحوة پژوهش بر روی وضعیت زنان در کشورهای در حال توسعه و انتشار این تحقیقات با همکاری بانک جهانی. بخش یازدهم، «جنبش سیاهپوستان در آمریکا»، روند تاریخی این جنبش و فرازونشیبهای حرکتهای اعتراضی آن را موشکافی کرده است. بخش دوازدهم، به «قیام مردم آمریکا علیه جنگ ویتنام» و مسائل پیرامون آن اختصاص دارد. مرغ سحر در پایان، با تصاویر خانوادگی نویسنده از ملکالشعرا و سایر اعضای خانواده مزیّن شده است.
کتاب «من ملاله هستم»، تألیف ملاله یوسفزی، با ویراستاری کریستینا لَمب، سال ۲۰۱۳ به زبان انگلیسی منتشر شد. این زندگینامة خودنوشت، در همان سال بهعنوان پُرفروشترین کتاب سال انتخاب و پساز آن به چهل زبان ترجمه شد. ترجمة فارسی این کتاب توسط مترجمان مختلفی همانند هانیه چوپانی و رقیه فرامرزی و از سوی ناشران متعددی نظیر نگاه و قطره روانة بازار نشر شده است. «ملاله، پرندهای آزاد در دام تبعیض و نابرابری»، «ملاله و آغاز راه مقاومت و روشنگری»، و «ملاله، یادآور صلح جهانی» از جمله فصلهای تشکیلدهندة کتاب است.
نویسنده با قلم ساده و روان، با شرح خاطراتش از دوران کودکی در پاکستان، از آمال و آرزوهایش در آن دوران سخن میراند. او در نوجوانی با تشویق پدرش، وبلاگنویسی را با روایت ظلم طالبان نسبت به دختران آغاز کرد. پانزدهساله بود که در راه مدرسه مورد حملة تروریستی طالبان قرار گرفت، اما بهطرز معجزهآسایی نجات یافت و در انگلستان تحت درمان قرار گرفت. ملاله در مسیر تألیف زندگینامهاش، از کمکهای کریستینا، خبرنگار جنگ، با سابقة حضور در افغانستان و پاکستان بهره برد.
نگاه زنانة ملاله در ابتکار روشها بهمنظور دستیابی به حق تحصیل، و توجه به روحیة لطیف زنان در به تصویر کشیدن جلوههای انسانیت، این اثر را به یکی از موفقترین زندگینامههای دهههای اخیر بدل کرده است. همچنین تنوع موضوعی مطالب، از زندگی در پاکستان گرفته تا فعالیتهای اجتماعی در انگلستان و تأسیس «بنیاد ملاله» برای کمک به بهبود کیفیت آموزش زنان در سراسر دنیا، به آن جذابیتی خاص بخشیده است. گرچه مطالعة سرگذشت دختران در پاکستانِ تحت سیطرة طالبان بسی جانکاه است، اما روایت صمیمی و خودمانی نویسنده، بارقههای امید را در دل هر خوانندهای شکوفا میکند. ملاله که موفق به دریافت جایزة صلح نوبل شده است، بهعنوان نماد زنانِ مبارز و قدرتمند شناخته میشود و سالروز تولدش با نام «روز اهمیت تحصیل برای همه»، در تقویم جهانی به ثبت رسیده است.
کتاب زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، سفرنامة کلارا کولیور رایس (هوموند)[1] را در بر میگیرد. اثر مذکور نخستینبار سال ۱۳۶۶ توسط معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی منتشر شد و ویراست جدید آن با ترجمة اسدالله آزاد، سال ۱۳۸۳ بهوسیلة نشر کتابدار انتشار یافت و رویِ پیشخوان کتابفروشیها قرار گرفت.
خانم رایس، همسر یکی از مبلّغان مذهبیِ ساکن جلفای اصفهان بود و این سفرنامه را بر مبنای مشاهدات خود از سفرهایی که اواخر قاجاریه و اوایل پهلوی به ایران داشت، تألیف کرده است. کتاب در ۲۶ فصل به شرح زندگی زنان شهری و روستایی و اقلیتهای قومی و مذهبی پرداخته است. لباس، تعلیم و تربیت، خوراک، مقام و منزلت و سرگرمیهای زنان از جمله موضوعاتی است که از نگاهِ تیزبین مؤلف دور نمانده و به تفصیل در باب آنها قلمفرسایی کرده است.
آنچه سبب جذابیت این اثر میشود، تصویری است که از همة اقشار زنان بهدست میدهد؛ از زنان شهریِ متمکن گرفته، تا روستاییها، ایلیاتیها و قشقاییها. نویسنده ضمن آشنایی با نکات مهمِ سفرنامهنویسی، به مواردی نظیر ذکر وقایع همراه با جزئیات، بیانِ مشاهدات بیکموکاست و ثبت احساسات خود از مواجهه با وضعیت زنان توجه داشته است. متن سفرنامه که حالتی رویدادگونه دارد، با ترجمة سلیس و روان مترجم، خواننده را بهخوبی با وقایع همراه میکند. بهرغم اینکه نویسنده توانسته تا حدودی به هدفش از تألیف این سفرنامه یعنی «طرح سیمایِ زن ایرانی و محیط پیرامون وی در خلال سالهای پیش و پس از جنگ جهانی اول» دست یابد، اما باید اذعان داشت که به دلیل اقامتهای کوتاهمدت در ایران، در شرح و درک بعضی از رفتارها و آداب و رسوم ایرانیان موفق نبوده، لذا در این موارد مراجعه به سایر سفرنامهها و کتابهای خاطرات در دورة موردبحث ضروری است.
گرچه بسیاری از حوادث آن روزگار و برخوردِ اجتماع با مسائل زنان بسی دردآور و جانکاه است، اما مطالعة این کتاب ملالآور نیست، بلکه بالی برای پرواز میبخشد تا به یک قرن پیش سفر کنیم و در این سیر تاریخی، با مشاهدة ناملایماتی که به تصویر کشیده شده، آنچه بر زنان و دختران این سرزمین گذشته است را بهطور ملموس درک کنیم.
«حکایت دختران قوچان: ازیادرفتههای انقلاب مشروطیت»
کتاب «حکایت دختران قوچان» تألیف افسانه نجمآبادی، تاریخنگار و استاد دانشگاه هاروارد، سال ۱۹۹۵م/ ۱۳۷۴ش. در نشر باران در سوئد و انتشارات روشنگران در تهران منتشر شد. این کتاب مشتمل بر دو بخش است: در بخش اول گزارش کامل فروش دختران رعایای قوچان به ترکمانان و ارامنه عشقآباد، و به اسارت رفتن زنان باشقانلو در دوران حکمرانی آصفالدوله در خراسان، با تکیه بر منابع و اسناد تاریخی مستندسازی شده است. خشم مردم از این واقعة دردناک، به دلیل شرایط سیاسی خاص در زمان وقوع آن، بهطور گستردهای انعکاس یافت و وجه همدلانهاش، آن را از انحصار خراسان بیرون آورد و همدردی با «دختران قوچان» به نمادی برای همراهی با «دختران ایران» بدل شد. بخش دوم با تجزیهوتحلیل ابعاد اجتماعی و فرهنگی این واقعه، به تفصیل به این موضوع پرداخته است که چطور این موضوع در حوادث دوران مشروطه گم شد و به سادگی از چشم مورخان پساز مشروطه دور ماند؟!
نجمآبادی در مسیر تبیین این پژوهش، از یک مورخ به یک منتقد تغییر جایگاه میدهد و پرسشهای او و تلاش برای یافتن پاسخهایی درخور برای موضوعات مرتبط با آن، برآمده از نگاهی زنانه به رخدادی اجتماعی است؛ اینکه حکایت دختران قوچان چه مؤلفههایی داشت که آن را به روایتی قوی بدل کرد و به چه دلیل در میان رخدادهای انقلاب مشروطه اهمیت علّی نیافت؟ نویسنده اینطور استنباط میکند که در فراموشی این رویداد تاریخی، نشانههایی از تاریخنگاری مردمَدار مشاهده میشود که ارزش چندانی برای ثبت مسائل زنان قایل نیست. این کتاب ارزشمند در حوزة تاریخنگاری زنان، با بازنگاری ماجرای غمبار دختران قوچان، وجه مردانة تاریخنگاری رسمی را به یک سو مینهد و با تمرکز بر ابعاد این واقعه، دریچهای نو به شناخت تاریخ ایران میگشاید؛ تاریخی که روایتگر ظلم بر آحاد مردم باشد و به عوامل مختلف زمینهسازِ انقلاب مشروطه واقعگرایانه بنگرد.