رفتن به نوشته‌ها

برچسب: مصاحبه

ویژه‌نامه تاثیر کووید ۱۹ بر زندگی مردم در شماره آتی مجله تاریخ شفاهی

«انجمن تاریخ شفاهی استرالیا» در سال ۱۹۷۸م. با هدف شناخت، بررسی و آموزش روش‌شناختی و شیوه‌های اخلاقی و حقوقی تاریخ شفاهی تأسیس شد. حمایت از طرح‌های تاریخ شفاهی، دسترس‌پذیری منابع، پشتیبانی از انجمن‌های تاریخ شفاهی و انعکاس صدای مردم بخشی از فعالیت‌های این انجمن است. انجمن مذکور در سال ۲۰۱۳م. به «تاریخ شفاهی استرالیا»[1] تغییر نام داد.

تاریخ شفاهی استرالیا با مدیریت پروفسور آلیستر تامسون[2]، پس از همه‌گیری کووید ۱۹، طی فراخوانی درخواست کرد تا علاقه‌مندان این روش پژوهشی مصاحبه‌ها، مقالات، روایت‌ها و داستان‌های مرتبط با تاثیر بیماری کووید ۱۹ بر زندگی مردم[3] را برای انتشار در مجله تاریخ شفاهی[4] ارسال نمایند. از جمله موضوعات ارائه‌شده در این فراخوان می‌توان موارد زیر را برشمرد:

ویژگی‌های تاریخ شفاهی کووید ۱۹، مهم‌ترین مشکلات مردم در این دوره، نقش مورخان تاریخ شفاهی در ثبت‌وضبط اتفاقات پیرامونی این بیماری همه‌گیر،‌ مسائل ناشی از تعویق مصاحبه‌های حضوری، چالش‌های انجام مصاحبه از راه دور، تغییر رویکردهای مصاحبه تاریخ شفاهی، روش‌های نوین انجام مصاحبه، آموزش تاریخ شفاهی و آینده مصاحبه‌های رو در رو.

هیئت‌تحریریه مجله تاریخ شفاهی امیدوارند انتشار این ویژه‌نامه با تمرکز بر روی زندگی در دوران همه‌گیری کووید ۱۹، نمایانگر واقعیت‌های این برهه تاریخی باشد و ایده‌های جدیدی را در اختیار پژوهشگران تاریخ شفاهی و محققان تاریخ اجتماعی قرار دهد. این ویژه‌نامه سپتامبر ۲۰۲۰ بر روی وبگاه تاریخ شفاهی استرالیا بارگذاری خواهد شد.

https://www.oralhistoryaustralia.org.au/current-journal.html

[1] https://www.oralhistoryaustralia.org.au/

[2] Alistair Thomson

[3] call for submissions on the impact of COVID-19

[4] Oral History Australia Journal

نظرات بسته شده است

بزرگداشت یاد و نام دکتر ابراهیم یونسی (خرداد ۱۳۰۵- بهمن ۱۳۹۰)

«به عقیدة من نویسندة اصیل ضمن احاطه بر ادبیات فارسی، باید به زبان گفتاری و نوشتاری مسلط باشد و نیز خودش را بشناسد و بتواند به ایراد اثرش پی ببرد. من معتقدم باید به زبان مردم نوشت و زبان مردم همین است که من و شما با هم صحبت می‌کنیم. در ضمن یک نویسندة خوب زبانی را انتخاب می‌کند که با شخصیتی که به آن زبان صحبت می‌کند، منطبق باشد. به‌طور مثال من که افسر ارتش هستم، بایستی مطابق الفاظ ارتش با شما صحبت کنم. هر شغلی رنگ و لحن خاصی را بر روی شخصیت انسان می‌گذارد. من اگر بتوانم این رنگ و لحن را منعکس کنم، نویسندة موفقی هستم».

مصاحبه با زنده‌یاد، دکتر ابراهیم یونسی. مصاحبه و تدوین پیمانه صالحی. دوفصلنامه تاریخ شفاهی، دوره ۳، ش ۱ (پیاپی ۵)، بهار و تابستان ۱۳۹۶.

نظرات بسته شده است

بزرگداشت یاد و نام استاد اسماعیل سعادت (مهر ۱۳۰۴- شهریور ۱۳۹۹)

«مـن بـه جوان‌هـا سـفارش می‌کنـم کـه هـرکاری انجـام می‌دهند، بایـد از روی عشـق باشـد. هـدف ایـن اسـت کـه کار هرچـه بهتـر انجام شود و لازمه‌اش ایـن اسـت که آدم بیشـتر وقـت صرف کنـد. همین‌طـور نبایـد بـه شـرط مـزد کار کـرد، به‌خصـوص در کار علمـی نباید این‌طـور باشـد. اگـر کسـی بـه شـرط مـزد کار کنـد، هرگـز در کارش رشـد نمی‌کنـد. بدیهی است که اگر هدف فراتر از مزد باشد، مزد هم در ضمن آن حاصل می‌شود. افرادی در کارهـای علمـی موفق می‌شـوند کـه کار را بـا تمام وجـود انجـام دهـند و آثاری مانـدگار اسـت کـه حاصـل این‌گونـه کار کـردن باشـد. ذخایـر علمـی و فرهنگـی‌ای که اکنـون داریـم، حاصل کار کسـانی اسـت کـه در این فکر نبودند که کارشـان تـا چـه انـدازه بـرای خودشـان مفید اسـت، بلکه حاصـل تلاش افرادی اسـت کـه به این می‌اندیشیدند کـه این کار تـا چه انـدازه برای جامعة فرهنگـی ضروری است».

مروارید اندیشه، مصاحبة تاریخ شفاهی با اسماعیل سعادت. مصاحبه، تدوین و پژوهش پیمانه صالحی. تهران: سازمان اسناد و کتابخانة‌ ملی ایران، ۱۳۹۶.

نظر

بنیاد شاهنامه و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی

«وقتی از کار در فرهنگستان استعفا دادم، به بنیاد شاهنامة فردوسی رفتم. من پس از تهیة اساسنامة این بنیاد، هیئت‌امنایی برای آن پیش‌بینی کردم که اعضای آن حسین نصر، مجتبی مینوی، دکتر یحیی مهدوی و من بودیم؛ مرحوم مینوی هم به‌عنوان رئیس علمی بنیاد انتخاب شدند. هدف اصلی بنیاد شاهنامه تصحیح و چاپ شاهنامة حکیم ابوالقاسم فردوسی بود. چند نوبت مرحوم مینوی را به هند، پاکستان، مصر، ترکیه و اروپا فرستادیم که رفتند نسخه‌های قدیمی شاهنامه را در کتابخانه‌های این کشورها پیدا کردند، عکس گرفتند و آوردند. سپس از پژوهشگرانی همانند دکتر سید جعفر شهیدی، مرحوم عباس زریاب خویی و مرحوم احمد تفضلی برای عضویت در شورای علمی بنیاد شاهنامه دعوت کردیم.

استاد مینوی ‌سال ۱۳۵۵ مرحوم شدند و ریاست کل بنیاد شاهنامة فردوسی بر‌ عهدة من گذاشته شد. ما تصحیح و مقابلة شاهنامه را ادامه دادیم و شصت هفتاد میکروفیلم از نسخ قدیمیِ شاهنامه، موجود در کتابخانه‌های مختلف سفارش دادیم. کار مهم دیگری که در این مدت انجام دادیم،‌ این بود که مرحوم مینوی ‌کتابخانه‌اش را وقف بنیاد شاهنامة فردوسی کرده بود، ولی شرط گذاشته بود که نباید کتابخانه از این خانه خارج شود؛ خانه را هم به اسم همسرش کرده بود. وقتی مرحوم مینوی آخرین روزهای حیاتش را در بیمارستان می‌گذراند، به مهرداد پهلبد، وزیر فرهنگ و هنر گفتم که ما باید این خانه را بخریم تا بتوانیم کتابخانه را در اختیار داشته باشیم. با پهلبد به محل کتابخانه (خیابان شریعتی کوچة سعدی) رفتیم. پهلبد به همسر مینوی گفت: «خانم، ما خانة شما را می‌خریم». خانم مینوی گفت: «من خانه را ۳.۵۰۰.۰۰۰ تومان می‌فروشم و یک دینار هم تخفیف نمی‌دهم».‌ این مبلغ در آن زمان پول زیادی بود و شاید بیش از سه میلیارد الان بود.

‌بعد از فوت مرحوم مینوی، به دادگستری نامه نوشتیم که کارشناس بفرستد که قیمت‌گذاری کنند چون خریدهای دولتی باید با نظر کارشناس باشد. کارشناس گفت: «این خانه ۲.۴۰۰.۰۰۰ تومان می‌ارزد». من گفتم: «باید این خانه را ۳.۵۰۰.۰۰۰ تومان بخریم و اگر این‌ اتفاق نیفتد، کتاب‌ها از دست می‌رود». کارشناس دادگستری گفت: «من سعی کردم زیاد هم قیمت بگذارم و این‌قدر هم نمی‌ارزد». خانة مینوی یک سالن بلند به ارتفاع شش متر و دو سه اطاق در طبقة بالا داشت، البته به‌‌ درد زندگی نمی‌خورد و کسی هم که می‌خرید باید می‌کوبید و نوسازی می‌کرد چون فقط برای کتابخانه مناسب بود.

خلاصه به پهلبد گفتم: «این کارشناس بیشتر از ۲.۴۰۰.۰۰۰ تومان قیمت نمی‌گذارد، خانم هم که کمتر نمی‌فروشد، پس کتابخانه از دست می‌رود». پهلبد گفت: «کتابخانه چقدر می‌ارزد»؟ گفتم: «دکتر زریاب خویی و ایرج افشار آمدند قیمت گذاشتند و گفتند که پانزده بیست میلیون تومان می‌ارزد». او فکری کرد و گفت: «معلوم است که دکتر مینوی یک عمر از گلوی زن و بچه‌‌اش بریده و این همه کتاب خریده و حالا وقفِ ملت کرده است. من ۰۰۰،۱۰۰،۱ تومان آن را می‌دهم». بعد دسته‌چک شخصی‌اش را درآورد و نوشت: «مبلغ ۱.۱۰۰.۰۰ تومان بابت مابه‌‌التفاوت قیمت خرید خانه». ما فرستادیم محضر و بالاخره سند امضاء شد. در محضر هم اختلافی پیدا شد برای اینکه بابت پول محضر، مالیات و … باید دو طرف پول بدهند، ولی خانم مینوی می‌گفت که نه، من  ۳.۵۰۰.۰۰۰ تومان نقد می‌خواهم. البته من به عدلیه و دادستان مراجعه کردم و رفتم کتابخانه را مهروموم کردم ولی خانم مینوی به من گفت: «شما دوست مینوی بودید، ولی حالا که او رفته، این کارها را می‌کنید»؟! گفتم: «خانم، شما گفتید ۳.۵۰۰.۰۰۰ تومان، ما هم که به این قیمت می‌خریم، دیگری هم که به این قیمت نمی‌خرد، حالا من چه تقصیری دارم»؟ بالاخره آن را هم حل کردیم و معامله انجام شد و کتابخانه در اختیار بنیاد شاهنامة فردوسی قرار گرفت.

‌پس از خرید خانه، چند نفر از پژوهشگران بنیاد شاهنامه را مأمور کردم و رفتند از کتاب‌ها فهرست‌برداری کردند چون فهرستی نداشت. این افراد در دفاتر می‌نوشتند و فیش و یادداشت تهیه می‌کردند و در نهایت در چند گاوصندوق گذاشتیم و لاک‌ومهر کردیم که دست کسی به آن‌ها نرسد و ندزدند، تا به اسم پژوهشگران چاپ شود. شنیده‌ام که وزارت علوم این آثار مهم را به‌تدریج منتشر می‌کند».

مصاحبه با زنده‌یاد، دکتر محمدامین ریاحی خویی. مصاحبه و تدوین پیمانه صالحی. دوفصلنامه تاریخ شفاهی، دوره ۴، ش ۲ (پیاپی ۸)، پائیز و زمستان ۱۳۹۷.

نظرات بسته شده است

بازخوانیِ شعار «یا مرگ یا مصدق» در سالروز درگذشت دکتر مصدق

چهاردهم اسفند یادآور روزی است که دکتر مصدق، بزرگ‌مرد تاریخ معاصر ایران چهره در نقاب خاک کشید. او که نمایندة هشت دورة مجلس شورای ملی و دو دوره نخست‌وزیر بود، با مردم و برای مردم، بذر نهضت ملی نفت را گستراند و آن را شکوفا کرد. دکتر مصدق به‌واقع در میان اقشار مختلف جامعه از هر طیفی از محبوبیت برخوردار بود و چهرة سیاسی و مشیِ ملی او الهام‌بخش شماری از شاعران و نویسندگان- چه در زمان حیاتش و چه پس‌ازآن- بود. دکتر مظاهر مصفا، استاد شناخته‌شدة دانشگاه تهران و قصیده‌سرای نامدار معاصر یکی از دوستداران راستین دکتر مصدق بود. او در مصاحبة تاریخ شفاهی با نگارنده که با عنوان «شاعرِ مُشتعل» منتشر شده است، به شرح ارادتِ قلبی خود نسبت به رهبر نهضت ملی و سرایش اشعاری در تعلقِ خاطر به او پرداخته است؛ عاطفه‌ای اجتماعی و خالی از هر شائبه‌ای که در شعرش تجلّی یافت.

دکتر مصفا که در سال‌های پیش‌از ۲۸ مرداد به‌عنوان یک شاعر مصدقی شهرت یافته بود، اشعار بسیاری در هواداری از دکتر مصدق سروده بود، اما هیچ‌کدام هم‌سنگِ یک شعرِ او زمزمة پیر و جوان در کوچه و برزن نشد. او این‌طور سروده بود:

ای شیرِ پای در بند، ای پیشوا مصدقای بر سپاهِ شیران، فرمانروا مصدق
آزادگان به راهت، از جان خود گذشتندبا خون خود نوشتند، یا مرگ یا مصدق

چندی نگذشت که شعار «یا مرگ یا مصدق» از این شعر برآمد و علاوه‌بر اینکه روی دربِ منزل دکتر مظفر بقایی حک شد، در تجمعات نهضت ملی به گوش رسید و در یادها ماندگار شد. بازخوانیِ این شعار، درخشش روحیة آزادمنشیِ دکتر مصدق و فضیلت آن را بر بلندای تاریخ ایران‌زمین یادآور می‌شود.

نظرات بسته شده است

دکتر حسین خطیبی و چاپ لغت‌نامة دهخدا

خدمات زنده‌یاد دکتر خطیبی از ساحت‌های علمی، اجتماعی و سیاسی مورد تأمل و مداقة پژوهشگران قرار گرفته و از تلاش‌های نیک‌اندیشانة این ادیب والامقام یاد شده است. از منظر علمی، او از نخستین دانشجویان دورة دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بود و بعدها به‌عنوان دانشیار به تدریس اشتغال یافت و پس‌از درگذشت ملک‌الشعرای بهار، کرسی استادی ایشان به دکتر خطیبی تفویض شد. بُعد اجتماعی او مربوط به بیش از سه دهه مدیریت و همکاری افتخاری با جمعیت شیروخورشید سرخ ایران بود. حُسن مدیریت او موجبات رشد و شکوفایی جمعیت را در ابعاد ملی و بین‌المللی فراهم آورد. زندگی سیاسی دکتر خطیبی نیز از دورة بیست‌ویکم مجلس شورای ملی آغاز شد، زمانی‌که به واسطة خدماتش در بازسازی شهر لار پس‌از زلزله، به‌عنوان وکیل مردم این شهر وارد مجلس شد و در ادوار بیست‌ودوم تا بیست‌وچهارم نمایندة مردم تهران بود.

اما دکتر خطیبی تحفة ارزشمندی را نثار فرهنگ ایران‌زمین کرد که شاید کمتر از سایر خدماتش شناخته‌شده باشد؛ اهتمام به چاپ «لغت‌نامة دهخدا». این اثر سترگ که روحیة سخت‌کوشی علامه دهخدا و یارانش از میان سطور آن نمایان است و آموزه‌های معنوی آن بر مسیر دوستداران فرهنگ ایران‌ پرتوافشانی می‌کند، به همت او چاپ و منتشر شد. دکتر خطیبی در مصاحبة تاریخ شفاهی با نگارنده که با عنوان «تدبیر ماندگار»[1] منتشر شده است، ماجرای چاپ نخستین جلد لغت‌نامه را به تفصیل شرح داده است.

زمانی‌که او در حال تهیة رسالة دکتری بود، با معرفی ملک‌الشعرای بهار با علامه دهخدا آشنا شد و برای بهره‌مندی از معلومات ایشان به منزلشان راه یافت. مرحوم دهخدا که دائم کتاب می‌خواند و فیش تهیه می‌کرد، با افرادی که به دلایل مختلف به ملاقاتش می‌رفتند، درد دل می‌کرد که این فیش‌ها را تهیه کرده است و هیچ ناشری حاضر به چاپ آنها نیست و با مرگش از بین می‌رود. دکتر خطیبی تحت تأثیر صحبت‌های علامه قرار گرفت و روزی که با دکتر عبدالله معظمی، نایب‌رئیس مجلس شورای ملی در این زمینه مشورت کرد، به اتفاق به منزل دهخدا رفتند. دکتر معظمی در آن دیدار قول داد تا اختصاص بودجه برای چاپ لغت‌نامه را به تصویب مجلس برساند و مجلس چاپ آن را بر عهده گیرد.

طرح چاپ لغت‌نامة دهخدا پس‌از تهیه و تایید توسط پانزده نفر از وکلای مجلس، به تصویب رسید و در پی آن، «کمیسیون فرهنگ دهخدا» تشکیل شد که اعضای آن مشتمل بود بر سید محمد هاشمی، حسین خطیبی، ارباب مهربان مهر و مهدی اکباتانی، البته پیشبرد کارها بر عهدة دکتر خطیبی بود. چندی بعد نخستین همکاران علامه دهخدا خدمت ایشان معرفی شدند تا فیش‌های نامنظم را پشت هم بگذارند و به سامان برسانند. دکتر معین در جایگاه مدیر علمی تدوین لغت‌نامه و دکتر خطیبی به‌عنوان مدیر اداری و مالی کارها را پیش بردند تا جلد اول آماده شد و با مقدمة دکتر خطیبی و امضای سردار فاخر حکمت، رئیس مجلس به چاپ رسید.

دکتر خطیبی از آن تاریخ با گروه تدوین لغت‌نامة‌ دهخدا همکاری نکرد و دکتر معین و دکتر شهیدی با شایستگی انتشار مجلدات بعدی را دنبال کردند و میراث دهخدا را به سرمنزل مقصود رساندند، اما اهتمامی که در امر چاپ و نشر آن مبذول داشت، او را در زمرة بانیان راستین این اثر سترگ جای داد و آن‌طور که در مصاحبه گفته است: «اگر بخواهید بدانید که بانیان واقعی چاپ این لغت‌نامه چه کسانی بودند، در درجة اول مرحوم دکتر معظمی و در درجة دوم هم من به‌عنوان «اَلدالُ علی الخَیرِ کَفاعلُه» بودم و این اثر نفیس به سرانجام رسید» (خطیبی، ۱۴۰۰، ص ۶۸).


[1] خطیبی، حسین (۱۴۰۰). تدبیر ماندگار، مصاحبة تاریخ شفاهی با دکتر حسین خطیبی. مصاحبه، تدوین و پژوهش پیمانه صالحی. تهران: سازمان اسناد و کتابخانة‌ ملی ایران.

نظرات بسته شده است

بزرگداشت یاد و نام استاد ثریا قزل‌ایاغ (دی ۱۳۲۲- فروردین ۱۳۹۹)

«ما جامعة كتابخوان نخواهیم داشت، مگر اینكه بچه‌‌های كتابخوان داشته باشیم. شما نمی‌‌توانید در دانشگاه به دانشجویی كه تا پیش از آمدن به دانشگاه یك كتاب غیردرسی نخوانده است خدماتی ارائه کنید. استادی هم كه در این چرخه است، حتی اگر خارج از كشور هم‌ درس خوانده باشد و ارزش كتاب را بداند؛ وقتی آمده در چرخة دانشگاهی‌ای كه با یك جزوة چهل پنجاه‌صفحه‌ای هم می‌‌تواند سی سال درس بدهد، عادتش را كنار گذاشته است. بچه‌‌ای كه از مدرسه به دانشگاه می‌‌فرستید، باید جست‌‌وجوگر باشد و از استاد کار بطلبد تا او نتواند با تنبلی، كلاسش را اداره كند. کتابخانه محل خودآموزی است و باید اقشار مختلف جامعه را از طریق کتابخانه‌‌ها کتابخوان کنیم».

دل‌سپرده به کودکان، مصاحبة تاریخ شفاهی با ثریا قزل‌ایاغ. مصاحبه، تدوین و تحقیق پیمانه صالحی. تهران: سازمان اسناد و کتابخانة‌ ملی ایران، ۱۳۹۶.

نظرات بسته شده است

استاد ثریا قزل‌ایاغ، فرشته‌بانوی ادبیات کودک

ثریا قزل‌ایاغ (۱۳۲۲- ۱۳۹۹)، کتابدار، استاد دانشگاه، نویسنده و مترجم ادبیات کودکان و همکار شورای کتاب کودک بود. او در شناساندن اهمیت تدریس ادبیات کودکان و تربیت کتابدار متخصص کودک و نوجوان و نیز اهمیت کتابخانه‌های آموزشگاهی نقشی مؤثر داشت. همچنین برای گسترش ابعاد اجتماعی کتابداری، یعنی ترویج خواندن و کتاب برای همه، بسیار کوشید.

اشتیاق قزل‌ایاغ به ادبیات کودک از دوران ابتدایی و پس از آشنایی با فضل‌الله صبحی مهتدی، قصه‌گوی کودکان آغاز شد. او مسیر تحصیلی‌اش را در رشتة روزنامه‌نگاری و کتابداری پی گرفت و نخستین مدرس رسمی درس‌های ادبیات کودکان و  مواد و خدمات کتابخانه برای نوسوادان بزرگسال در دانشگاه تهران بود. همکاری با شورای کتاب کودک و تجربه‌هایی که اندوخت، پشتوانة‌ غنی او در تدریس بود و در مقابل، در راه تحقق آرمان‌های شورا بسیار تلاش کرد که بعضی از مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از: تدوین ضوابط ارزیابی کتاب‌های کودکان، مشارکت در گروه‌های بررسی کتاب، مشارکت در برنامه‌ریزی و اجرای کارگاه‌های گوناگون، فعالیت‌های بین‌المللی درزمینۀ معرفی آثار برگزیده،‌ همکاری با فرهنگنامه کودکان و نوجوانان و …

استاد قزل‌ایاغ که به دلیل فروتنی ذاتی، خود را کورسویِ چراغی در عالم کتابداری نمی‌دانست، چنان به‌تمام زیست که به چلچراغ ادبیات کودک و نوجوان بدل شد. او که خود زمانی داور جایزة‌ اَندرسن بود، چهاردهم فروردین ۱۳۹۹، مقارن با روز جهانی کتاب کودک (زادروز اَندرسن) دیده از دنیا فرو بست. فرشته‌بانوی ادبیات کودک، دل به کودکان سپرد و کوشید با پژوهش در این حوزه، به دنبال راه‌حل برای مسائل آنان باشد.

نظرات بسته شده است

پنجم دی‌ماه، زادروز استاد ثریا قزل‌ایاغ

«امروزه ادبیات کودک و نوجوان در دنیا در شاخه‌های مختلف گسترش یافته است. در واقع  فقط در حوزة‌ تألیف کتاب یا سرایشِ شعر یا تصویرگری نبوده، بلکه در عرصه‌های پژوهش، تدریس و فعالیت‌های آکادمیک متبلور شده است. وقتی یک برنامه‌سازِ تلویزیون برای بچه‌ها برنامه درست می‌کند، باید بداند که برنامة تلویزیونیِ خاص کودک و نوجوان به چه شکل تهیه می‌شود چون این هم گونه‌ای از ادبیات کودک است. ادبیات کودک و نوجوان تنها لایِ کتاب‌ها نیست، بلکه می‌تواند در رسانه‌های گوناگون هم باشد و به‌صورت نوار کاست، نوار ویدئو، برنامة تلویزیونی، برنامة رادیویی، تئاتر و سینمای کودک و نوجوان نمایان شود. لازمة شکوفایی ادبیات کودک و نوجوان این است که تحقیق در حوزه‌های وابسته به آن جریان داشته باشد. باید آثارِ جهانی ترجمه شود،‌ بیاید و خوانده شود. همین‌طور لازم است به تربیت نیروهای انسانی به‌منظور نقدِ کتاب‌های کودک و نوجوان در بخش تألیف،‌ ترجمه و تصویر همت گماشت».

دل‌سپرده به کودکان: مصاحبة تاریخ شفاهی با ثریا قزل‌ایاغ. مصاحبه، تدوین و تحقیق پیمانه صالحی. تهران: انتشارات سازمان اسناد و کتابخانة‌ ملی ایران، ۱۳۹۶.

نظرات بسته شده است

جایزة کتابدار اجتماعی، مزیّن به نام استاد نوش‌آفرین انصاری

فراخوانِ معرفی کتابدار اجتماعی سال، به نام ستارة فروزان علم و دانش، سرکار خانم نوش‌آفرین انصاری آراسته شده است؛ کتابداری والامقام که تفکر کتاب برای همه در قالبِ کتابداری اجتماعی با نحوة نگرش او به این حوزه، مفهوم یافته است. استاد انصاری در گفته‌ها، نوشته‌ها و طرح‌هایش به تبیین نقش کتابدار پرداخت و او را به پلی میان نوشته و خواننده تشبیه کرد و پیوند راستین میان این دو پدیده را از شاهکارهای حرفه‌ای کتابدار دانست.

جایزة ملی نوش‌آفرین انصاری فرصتی است برای اینکه نسل جوان با معماران کتابداری و اطلاع‌رسانی (علم اطلاعات و دانش‌شناسی) آشنا شوند و بدانند استادان پیشگام از جان مایه گذاشتند تا علمی را که دیرتر از سایر علوم در ایران آغاز شده بود، همگام با تحولات جهانی پیش بردند و به سرمنزل مقصود رساندند. این جایزه به ما یادآوری می‌کند که شکوفایی کتابداری اجتماعی مرهون فروتنی و سخاوتِ کتابدارانة استاد انصاری و همفکران او در مسیر تعالی این حوزه بوده است. بی‌تردید توصیف استادِ استادان از ویژگی‌های یک کتابدار (مندرج در کتاب ستارة فروزان) که آیینة تمام‌نمای شخصیتش است، الهام‌بخش و چراغِ راه کتابداران خواهد بود:

«یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کتابدار این است که نسبت به هیچ چیزی بخیل نیست. کتابدار نه در مالش، نه در جانش، نه در سلامتی‌اش و نه در اطلاعاتی که دارد و می‌تواند به دیگران انتقال دهد، بخل نمی‌ورزد. من هیچ‌وقت باور نمی‌کنم که چیزی را بلدم و کاری را خوب انجام می‌دهم. من احساس می‌کنم که همه‌چیز به دلایلی از من می‌گذرد و من یک راه عبور هستم. من نه شروع‌کننده و نه پایان‌بخش هستم».

نظرات بسته شده است

دوازدهم آذر، زادروز استاد ژاله آموزگار، فرزانه‌بانوی مطالعات ایران باستان

دکتر ژاله آموزگار، استاد بنام فرهنگ و زبان‌های باستانی و اسطوره‌شناسی سرشناس، بیش از پنج دهه از عمر پُربرکتش را در راه روشن نگه‌داشتن مشعل پژوهش‌هایِ ایران باستان گذرانده است. او با تألیف و ترجمة متون پایه در این حوزه، ابزار کار برای تدریس و یادگیری هرچه بهتر متون باستانی را فراهم آورده است. «شناخت اساطیر ایران»، «زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن» و« اسطورة زندگی زردشت» از آن دسته کتاب‌هاست که به‌صورت روشمند و با زبانی ساده و قابل‌فهم، به‌عنوان منبع موثق در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود.

فرزانه‌بانوی اسطوره‌شناس،‌ ضمن عضویت در فرهنگستان زبان و ادب فارسی، مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی، انجمن ایرانشناسی فرانسه و هیئت گزینش کتاب و جایزة بنیاد موقوفات دکتر افشار؛‌ جوایز و نشان‌های ارزشمندی از جمله نشانِ عالی دولت فرانسه و جایزة سرو ایرانی را دریافت کرده است. استاد آموزگار فرهیخته‌ای متواضع و فروتن و سخن‌دان و سخن‌سنج است که در انتقال آموخته‌ها به جوانان شوریده‌‌دل، مشتاق و سخی است. او پس از سال‌ها تلاش جهت فراگیری زبان‌های باستانی و گشودن رمز و راز اسطوره‌ها، همچنان در کشف معنای صحیح واژه‌های باستانی کوشاست. او به ما می‌آموزد که سرزمین اجدادی، بزرگان و دانشمندان این خاک، فرهنگ و ادبیات ایران را در پرتو یگانگی ملی و به دور از هر گونه تعصب دوست بداریم و به آن مفتخر باشیم. پژوهش‌هایِ ایران‌ باستان تا ابد، مرهون اندیشة پویا و دستانِ سبز استاد آموزگار است. سایة مهین‌بانوی دانشور، بر تارکِ علم و فرهنگ ایران‌زمین مستدام باد.

نظرات بسته شده است

پاسداشت مقام معلم

«من از سال ۱۳۴۰ که به دورة دکترای زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران وارد شدم، تا سال ۱۳۴۹ که استاد بدیع‌الزمان فروزانفر به رحمت ایزدی پیوست، به‌طور رسمی و غیررسمی شاگرد ایشان بودم؛ در واقع پنج‌سال پس از پایان دورة دکتری نیز در محضر درس ایشان تلمذ می‌کردم. کلاس استاد فروازنفر بی‌نظیرترین کلاس بود و تا قیامت، کلاسی به شیرینی و مفیدی کلاس ایشان نخواهد آمد. خداوند آن استعداد، حافظه، سواد و احاطه بر علوم، فنون و معارف اسلامی و عرفانی را که به استاد عطا کرده بود، به کسی نخواهد داد. استاد فروزانفر دقت بی‌مانندی داشت و به گفتار و نوشتار دانشجویان ادب فارسی بسیار اهمیت می‌داد. وی نکته‌بین و جزئی‌نگر بود و بر لزوم مراجعه به همة آثار و منابع موجود به‌منظور تدوین پژوهشی کامل تاکید داشت.

کلاس‌های استاد فروزانفر به این صورت نبود که یکی دو سال برویم، بلکه با همة کلاس‌ها فرق می‌کرد. در کلاس ایشان از دانشجوی سال اول لیسانس تا سال آخر دکترای ادبیات فارسی شرکت می‌کردند، در واقع افراد جدید با کسانی که از قبل بودند، همکلاس می‌شدند. اشخاصی هم از سایر رشته‌ها در کلاس‌های درس استاد حضور می‌یافتند. من جزو افرادی بودم که اجازه داشتم هفته‌ای یک‌روز (عصرهای چهارشنبه) به منزل استاد بروم و بدون استثناء در تابستان و زمستان خدمتشان می‌رسیدم و در آخرین جلسة درس ایشان در اردیبهشت ۱۳۴۹ نیز شرکت کردم. من از اولین روز ورود به دورة دکترای ادبیات تا آخرین جلسة تشکیل کلاس استاد، حتی یک جلسه هم غیبت نکردم».

مصاحبه با زنده‌یاد، دکتر حسن احمدی گیوی. مصاحبه و تدوین پیمانه صالحی. دوفصلنامه تاریخ شفاهی، دوره ۱، ش ۲ (پیاپی ۲)، پائیز و زمستان ۱۳۹۴.

نظرات بسته شده است